اگر کنن کفنم به خاک اگر بدنم
تو سرنوشت منی اگر چه بی تو منم
قضا چه میشد اگر همای دل تو شوی
مگر نه اینکه مرا عطش به این شدنم
تو گل به خاک منو به کام آن دگری
کویر خسته دلی به حسرت چَمنم
نباشی ام نشدم ، میان این همه کَس
اسیر بی کِسَمُ و وجود تو وطنم.
پناه من شده این کاغذ و دفتر من
بیا و از قلمم شنو تو این سخنم
به داد دل برسی تا که نفس بدمی
قبل ز اینکه به خاک پُر شود این دهنم
برچسب : نویسنده : moosavialia بازدید : 32