شوکت به زمان دادم.زینت ز دل آرایم
کز دیدن چشمانت انــدکی بیاسایم
زیبنده غمت افتاد بین دل و افکارم
غم قافیه میخواند در ریشه اشعارم
ثابت قدمی خواهم همراه سفر باشد
اندازه تقدیرم مدیـــونِ خطـر باشـد
اما چه کنم هرگز ما ناشدنی گردید
آن دلِ ستم کارَت درد ما نمیفهمید
کَس نمیکند جز خود در حق تو کوتاهی
تکلیف ندارد دل در شـُرته ی تنهایی
روزگارِ غم پرور روزگارِ دلخون است
شیرینیِ شیرینش غصه های مجنون است
روزگــــــــار.
https://telegram.me/vamooche
شاعر آبملخ...برچسب : نویسنده : moosavialia بازدید : 43