خالصی های خیال و خستگی های محال
حیثِ احساسِ عمیق و لحظه های احتمال
واژه های سوخته و سرکوبِ از جنس حَیا
فُرصتِ از دست رفته از شروع تا انتـهـا.
آن همه دلواپسی در خاطراتی بی شمار
زندگــی در نقشِ نـاب لحظه هایِی بیقرار
هی تلنگر میزند بر خواب و این شبهای من
از غـم امروزِ بی تو همچنین فــرادی مــن
رسمِ تقدیر اینچنین تصویر در من میکشید
دلخوشیهایم همه کوتَه به پایان میرسید
مانده این کائنات اینگونه ما را پیچ و تاب
از سـَر خیـر اسـت و یا قصـدِ عــذاب
سید علیرضا موسوی
https://telegram.me/vamooche
شاعر آبملخ...برچسب : سوخته, نویسنده : moosavialia بازدید : 47