از بی کسی عشق در این سینه محدود
از بازی احساس و این فرجه کمبود
بیراهه دلم رفت هراسان جگرم سوخت
تا فاصله غربت به منه غمزده آموخت
حیران متوصل شده ..بر خاطره هایم
دل در تو گرفتار واز خویش جدایم
سیمای حیاطم مجرّد به تو گردید
بی مهری و ظلمت این دل ز تو فهمید
تصویر شبِ من آشوب گرانه است
بغض سحرم را شب در تو بیان است
افسوسم از این عمر بیگانه گذر کرد
پس زد همه گل را بر خوار نظر کرد
سید علرضا موسوی
https://telegram.me/vamooche
شاعر آبملخ...برچسب : فاصله, نویسنده : moosavialia بازدید : 1180