آن روز که چشمم به حیای نگهت بود
ما بینِ منو دیگرِ من فاصله افــزرود
جان در کفِ جان بود و تَنم شوقِ تمنا
سربسته زبان بود و دلم زخمِ تَسلا
مشتاقترین بودم از آن لحضه ی دیدار
گم گشته خود گشتم و دل در تو پدیدار
افسونم و افسوس از این رسم زمان بود
احساس ِ تو بهر دگری دل نگران بـود
علی رضا موسوی
https://telegram.me/vamooche
برچسب : نویسنده : moosavialia بازدید : 97